۱.۱۸.۱۳۸۷

نگار


رفتم آنجا مست و گفتم ای نگار چون مرا دیوانه کردی گوش دار
گفت بنگر گوش من در حلقه ایست بسته آن حلقه شو چون گوشوار
زود بردم دست سوی حلقه اش دست بر من زد که دست از من بردار
اندر این حلقه تو آنگه ره بری کز صفا دری شوی چون شاهوار

دخترم نگار
زیبا، شیطون، بینهایت پر انرژی،بسیار مهربان،
گاهی فکر میکنم که اگه نبود من بی وجودش چه میکردم.چه لحظات خوشی را در کنار هم سپری میکنیم. واقعا حضورش شادم میکنه.....
گل وگلدان و باران وبهار همه مست نگاه تواند نگار

هیچ نظری موجود نیست: